سلام. من مجید صدر هستم. اغراق نمیکنم اگر بگم دوست داشتم برای شمایی که تا اینجا اومدی و این تکه متن رو میخونی، یک هدیه چوبی درست کنم! جدی میگم، هدیه دادن چنین چیزی برای من لذتبخشتر از ساختنشه.
واقعیت اینه که روزهای خوبی رو پشت سر نذاشتیم، من هنوز به این فکر میکنم که "خودکشی" چه معنایی برای یک کودک دبستانی داره؟
قراره که در این صفحه یک مزایده کوچیک برای فروش 7 دستسازه چوبی به اجرا گذاشته بشه.
این دستسازهها با چاقو، مغار و سنباده، طی روزها و شاید هفتهها خلق شدهن. من از اولین برش، لحظه به لحظه تا امروز با این کارها زندگی کردم و هر کدومشون داستان منحصر به خودشون رو داشتن، از تنهایی و تاریکی، تا عاطفه و عشق. و من احساس میکنم داستانشون از اینجا به بعد زیباتره که با شما ادامه پیدا کنه.
این دستسازهها رو تنها یک نمونه ازشون ساختم و قرار نیست بعداً بازتولید و تکرار بشن. مثلا، شما میتونید تنها گراز چوبی اینشکلیِ جهان رو بخرید یا هدیه بدید :))
قراره درامد حاصل از فروش این دستسازهها صرف خرید تلفن همراه برای دو دانشآموز دبستانی منطقه "گودعربون" شیراز بشه تا بتونن کلاسهای مدرسهشون رو آنلاین دنبال کنن. بچههای این منطقه، 5 سالی میشه که تحت حمایت دوستان من بودن و تعداد بسیاریشون کودک کارند. قیمت پایهی کارها طوری تعیین شده که هزینهی لازم برای خرید دو تلفن همراه رو پوشش بده؛ امیدواریم از طریق مزایده مبلغ بیشتری جمعآوری بشه تا بتونیم برای بچههای دیگه هم تلفن همراه تهیه کنیم.
امیدوارم این قدم بسیار کوچیک، هم شادی به قلب چند کودک بیاره، و هم سرآغازی باشه برای راه افتادن چنین جریانهایی با هدف کمکرسانی. به هر حال ما اینجا فقط خودمون رو داریم و گمون نمیکنم دیگه امیدی برای کمک از طرف نهادِ مسئولی برامون باقی مونده باشه.
اگر به هر دلیلی تمایل به خرید این دستسازهها نداشتید، حتما در ایجاد این حال خوب سهیمید اگر من رو در انتشارِ بیشتر این اتفاق بین دوستاتون همراهی کنید.
ممنونم از مهرتون و وقتی که برای خوندن این متن گذاشتید :)
پینوشت: از لطفتون ممنونم، تمام دستسازهها با سقف قیمت به فروش رسیدن، گزارش عملکرد برای تهیه گوشیها رو تا آخر این هفته، یعنی 2 آبان 99، همینجا مینویسم :)